فلفل نبین چه ریزه!!!

سال نو مبارک

امروز 1394/02/21 است.و البته اولین خاطره در سال جدید.الان شما در هفته بیستم هستی و تا الان تمام آزمایشاتم خوب بوده و این یعنی قدرت بزرگ خدا.تقریبا الان نصف راه رو طی کردیم.دلم می خواست از تک تک لحظات زندگیمون بنویسم تا تو بدونی چه روزای پر هیجانی رو میگذرونیم.دوست داشتم در مورد کار خودم و بابا ،شرایط زندگیمون و همه ی خاطرات تلخ و شیرین زندگیمون برات بنویسم اما خیلی طولانی میشه .انشاالله همه شون رو برات تعریف میکنم. گلم باید هفته دیگه برم پیش دکتر تا برام سونوی تعیین جنسیت بنویسه.راستش دیگه کلافه شدیم انگار همه فقط میخوان بدونن شما دختری یا پسر.انگار سلامتی تو فقط برای من و بابایی خیلی مهمه و بقیه فقط میخوان بدونن لباس صورتی بخرن یا آبی...
18 خرداد 1394

کسالت مامان پریسا

عزیز دل مامان بابا،کوچولوی خواستنی ما سلام:) امروز 1393/12/21 است و شما دقیقا یازدهمین هفته زندگیتون  رو سپری میکنید.البته زندگی نهان و پر از رمز و راز.روز به روز داری بزرگ تر میشی و ما هم فقط لحظه شماری می کنیم.متاسفم که دیر به دیر میام.اول اینکه به دلایلی یعنی ناز نازی بودن شما چند روزی تو خونه استراحت کردم و بابا زنگ زد به مادربزرگ و بعدشم خاله عاطفه و خاله با مدیر مدرسه صحبت کرد و خلاصه دستی دستی خودشون برام مرخصی رد کردن. علت دوم هم اینه  که این روزا نزدیک عید نوروزه و من کلی سرم شلوغه.از تمیزی خونه گرفته تا خرید لباس عید و وسایل سفره هفت سین. عزیزم من باید هفته دیگه برم سونوی NT که مختص هفته دوازدهم هستش و برا...
18 خرداد 1394

منتظر صدای تاپ تاپ قلبت هستم

عزیزم سلام همون جور که گفته بودم امروز 1393/11/11 رفتم پیش دکتر.خانم دکتر گفت تو الان چهار هفته داری و البته جنین و کیسه آب تشکیل شده اما هنوز قلب کوچکیت تاپ تاپ نمیکنه.دکتر میگه هنوز زوده و نگران نباش اما من خیلی دلهره دارم. امیدوارم خدا یک لحظه ماها رو از هم جدا نکنه.گلم به خدا سپردمت
18 خرداد 1394

فست فود

سلام عزیز دلم امروز جمعه 1393/11/10 است و من فردا قراره برم پیش دکتر و اولین نتیجه سونوگرافی شما رو نشون بدم. امروز ظهر با عمه و عمو و مادربزرگ و البته بابا جلیل رفتیم جنگل قائم و ظهر غذای بیرون رو تناول کردیم و دوباره شب هم با بابا رفتیم ساندویچ آیدا و کلی خوش گذشت.البته سعی می کنم تو این نه ماه دیگه سمت غذاهای فست فود نرم.اما بین خودمون باشه دلم که طاقت نمیاره چه کار کنم:) برای اومدنت لحظه شماری میکنم و فقط سلامتی تو برام مهمه.بوس مامانی
18 خرداد 1394

معجزه زندگی من و بابا

روزی که این خاطره رو می نویسم1393/11/05 است .البته مغایرت تاریخ وبلاگ با نوشته های اولم به خاطر اینه که من اوایل نوشته هام رو داخل دفتر می نوشتم تا یادگاری خوبی واست باشه اما از امروز تصمیم گرفتم یه وبلاگ قشنگ برات درست کنم. امروز(5 بهمن 93)اولین روزی است که من به صورت قطعی وجود تو را درون خود حس می کنم.در واقع چهارشنبه با یک تست و پنج شنبه با آزمایش خون متوجه حاملگی خود شدم و اما دیروز وقتی که سونوگرافی انجام دادم فهمیدم که این ها رویا نیست و تو به حقیقت ذهن من اومدی. فرزند عزیزم جون گرفتن تو رو تبریک می گم.هم به خودت هم به خودمون و هم به خدا که حضور مقدس خودش رو در وجود من نهادینه کرد. گلم بابا جلیل از وقتی که...
18 خرداد 1394