فلفل نبین چه ریزه!!!

فست فود

سلام عزیز دلم امروز جمعه 1393/11/10 است و من فردا قراره برم پیش دکتر و اولین نتیجه سونوگرافی شما رو نشون بدم. امروز ظهر با عمه و عمو و مادربزرگ و البته بابا جلیل رفتیم جنگل قائم و ظهر غذای بیرون رو تناول کردیم و دوباره شب هم با بابا رفتیم ساندویچ آیدا و کلی خوش گذشت.البته سعی می کنم تو این نه ماه دیگه سمت غذاهای فست فود نرم.اما بین خودمون باشه دلم که طاقت نمیاره چه کار کنم:) برای اومدنت لحظه شماری میکنم و فقط سلامتی تو برام مهمه.بوس مامانی
18 خرداد 1394

معجزه زندگی من و بابا

روزی که این خاطره رو می نویسم1393/11/05 است .البته مغایرت تاریخ وبلاگ با نوشته های اولم به خاطر اینه که من اوایل نوشته هام رو داخل دفتر می نوشتم تا یادگاری خوبی واست باشه اما از امروز تصمیم گرفتم یه وبلاگ قشنگ برات درست کنم. امروز(5 بهمن 93)اولین روزی است که من به صورت قطعی وجود تو را درون خود حس می کنم.در واقع چهارشنبه با یک تست و پنج شنبه با آزمایش خون متوجه حاملگی خود شدم و اما دیروز وقتی که سونوگرافی انجام دادم فهمیدم که این ها رویا نیست و تو به حقیقت ذهن من اومدی. فرزند عزیزم جون گرفتن تو رو تبریک می گم.هم به خودت هم به خودمون و هم به خدا که حضور مقدس خودش رو در وجود من نهادینه کرد. گلم بابا جلیل از وقتی که...
18 خرداد 1394