معجزه زندگی من و بابا
روزی که این خاطره رو می نویسم1393/11/05 است .البته مغایرت تاریخ وبلاگ با نوشته های اولم به خاطر اینه که من اوایل نوشته هام رو داخل دفتر می نوشتم تا یادگاری خوبی واست باشه اما از امروز تصمیم گرفتم یه وبلاگ قشنگ برات درست کنم.
امروز(5 بهمن 93)اولین روزی است که من به صورت قطعی وجود تو را درون خود حس می کنم.در واقع چهارشنبه با یک تست و پنج شنبه با آزمایش خون متوجه حاملگی خود شدم و اما دیروز وقتی که سونوگرافی انجام دادم فهمیدم که این ها رویا نیست و تو به حقیقت ذهن من اومدی.
فرزند عزیزم جون گرفتن تو رو تبریک می گم.هم به خودت هم به خودمون و هم به خدا که حضور مقدس خودش رو در وجود من نهادینه کرد.
گلم بابا جلیل از وقتی که فهمیده تو داری به جمع ما اضافه میشی خیلی تلاش میکنه که کارش رو عوض کنه و همیشه به دنبال رفاه ماست.من بهش افتخار میکنم پس تو هم بهش عشق بورز و احترام بذار.
نمیدونم روزی که تو قادر به خوندن هستی من زنده هستم یا نه اما مطمئن باش ما تمام تلاشمون رو برای خوشبختی تو میکنیم.
عزیزم من در حال حاضر معلم هستم اما شاید با اومدن شما کار تعطیل بشه و مراقبت از شما در راس کارهام باشه.پس دوستت دارم و برای اومدنت لحظه شماری می کنم.
اندازه فعلی نازنین فرزند ما:
GS:10MM
GA:4WKS
EDC:1394/07/12