فلفل نبین چه ریزه!!!

هیجان تعییین جنسیت

1394/3/18 9:25
485 بازدید
اشتراک گذاری

گلم امروز 1394/03/17 است.امروز سه هفته است که من و با باباجون متوجه شدیم که خدا یه دختر دوست داشتنی به ما هدیه داده.راستش این قدر که همه سر خود سونوگرافی میکردن و به ما میگفتن بچه تون پسره که راستش دوتامون باورمون شده بود و وقتی که دکتر گفت جنین فعلا دختره  اصلا توقع شنیدنش رو نداشتم.البته دکتر گفت ماه دیگه بهتون قطعی میگم.

 

وقتی از اتاق اومدم بیرون بلافاصله زنگ زدم به بابایی و بهش خبر دادم.چون از صبح مرتب می پرسید که چی شد.احساس کردم خیلی خوشحال نشد.جواب سونو رو با عکس خوشگلت گرفتم و رفتم پیش بابا.

 

کلی پاپی بابا شدم تا بلاخره گفت که یک کم ناراحته.راستش من از اینکه شما دختر شدی خیلی خوشحال بودم اما از اینکه بابا ناراحت شده کمی ناراحت شدم.

 

بهش گفتم خدا هر پدری رو دوست داشته باشه بچه اولش رو بهش دختر میده.گفتم خب چرا ناراحتی؟گفت آخه من پسر رو میتونستم با خودم بیارم سر کار اما دختر که نمیشه.خنده م گرفت گفتم خدا کنه تو بخوای ،اون زودتر از خودت نشسته تو ماشین.قربون گل دخترم برم.

 

خلاصه تا عصر یک کم تو خودمون بودیم اما عصر بابا جلیل یه کار خارق العاده کرد.یه آهنگ قشنگ در مورد دختر دانلود کرده بود و وقتی اومد دنبال من دم دفتر بیمه(محل کار عصرهام)مرتب اونو میگذاشت و ذوق میکرد.و اون لحظه بود که اولین شوق حضور یه دخمل عزیز تو زندگی ما اومد.

چند روز بعد از اون مامان بزرگ اصرار کرد که برید برای نوه گلم سیسمونی بخرید.که من و خاله عاطفه وعارفه جون و بابایی رفتیم و همون شب کلی لباس و کالسکه و کریر و ....خریدیم.البته هنوز خیلی چیزا مونده تا سیسمونی شما کامل بشه.دوست دارم از همه چی بهترین رو برات بخرم نازنین من.

 

امشب تولد عارفه است.اما چون خانم خانما فردا امتحان ادبیات داره افتاده واسه فردا شب.بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

☀ مامان جون ☀
5 تیر 94 5:50
خدا رو شکر که باباییشم خوشحاله مطمئنم وقتی به دنیا بیاد برای همین چند ساعتیم که ناراحت شده تودشو سرزنش میکنه دختر مونس پدره😇😇😘👧👪[آره واقعا]