فلفل نبین چه ریزه!!!

دیگه باید دنبال اسم دختر باشیم:)

1394/3/20 19:21
410 بازدید
اشتراک گذاری

گلم سلام

همون طور که گفته بودم پریشب تولد عارفه جون بود و وقتی که من و بابا رسیدیم ،خاله عاطفه هنوز خونه رو تزیین نکرده بود.عارفه تو اتاقش بود و مامانش بهش گفته از اتاق بیرون نیا چون بابا با تعمیر کار کولر اومده توی خونه،عارفه هم طفلکی داشت توی اتاق درس می خوند.

من و باباجلیل و خاله شروع کردیم به تزیینات.من و خاله فانوس ها رو میچسبوندیم بابایی هم بادکنک ها رو باد می کرد.خاله آسیه و آقا حمید هم که قبل از ما رسیده بودن رفته بودن کیک تولد رو تحویل بگیرن.

خلاصه کم کم همه اومدن و بلاخره عارفه رو صدا زدیم و تونستیم نفس بکشیم.باور کن بس که آروم حرف زدیم خفه شدیم.

شام سالاد الویه و سالاد ماکارونی و سوپ بود و مامان بزرگی هم دلمه برگ مو درست کرده بود و حسابی دلی از عزا در آوردیم.انشاالله سال دیگه تو هم تو جشن تولد عارفه هستی.

دیشب با خاله آسیه و عاطفه و مامان بزرگی و امینه خانم(زن دایی جواد)رفتیم نمایشگاه مبل و سرویس خواب.البته چون قرار شد برای شما هم سرویس خواب بخریم بابا هم به جمع ما پیوست و آخر سر هم یک سرویس اتاق خواب خوشگل به نام پرنس برای شما خریدیم.دست مامان بزرگی درد نکنه حسابی سنگ تموم گذاشت.

بیست و دوم روز آخر نمایشگاهه و ما روز بعدش باید بریم و خریدامون رو تحویل بگیریم.حالا من و بابا موندیم با این همه وسیله و کمبود جا.خدا کنه بتونیم یه اتاق خواب خوشگل برای پرنسسمون بچینیم.

راستی دختر گلم امروز دوباره رفتم سونوگرافی تا مطمئن بشم که جنسیت شما چیه.راستش چون سرویس خوابی که خریده بودیم رنگش صورتی بود و می بایست مطمئن شیم، والا نمی تونستیم عوضش کنیم و خیلی حیف می شد.گل دختر من حضورش قطعی شد و من واقعا خوشحالم.

راستی بین خودمون باشه بابا جلیل دیشب تو ماشین می گفت کی باشه دخترم بیاد واسش النگوی طلا بخرم.خوش به حالت ببین بابایی چقدر هواتو داره:) ......نازنین ما،خیلی دوستت داریم.

 

پسندها (1)

نظرات (1)

☀ مامان جون ☀
5 تیر 94 5:56
سلام پریسا دیشب خواب میدیدم کوچولوت زودتر از موعد مقرر به دنیا اومده و پسره البته ان شاالله تعبیر نشه😯مواظب خودت باش